Pages

mouvement des femmes Iraniennes

mouvement des femmes Iraniennes

Sunday, April 19, 2015

ازادی بیان و اندیشه نوشته محبوبه امیری . 8 مارس 2015 . جلسه کمیته زنان ضد سنگسار.پاریس

آزادی بیان و اندیشه

نگاهی به تاریخچه‌ی آزادی بیان به قدمت 2500 ساله، بیانگر این واقعیت است که آزادی بیان همیشه متوجه خط حمله‌ی سیاسیون و یا مذهبیون قرار داشته.
از یونان باستان گرفته تا اوایل قرن بیست و یکم، از بزرگترین فلاسفه جهان گرفته تا یک هفته‌نامه طنز، آنگاه که قلم از ورطه‌ی معمول قدم فراتر می‌نهد، به سرنوشتی مشترک محکوم می‌شوند: طرد، هجرت یا مرگ.
ارسطو در مورد آزادی بیان می‌گوید: آزادی بیان یکی از ویژگی‌های انسان است اما در جوامع به نام قدرت سیاسی و یا الهی این ویژگی به محدودیت کشیده می‌شود.
آتن پایه‌گذار دموکراسی، سقراط را به نوشیدن جام شوکران محکوم می‌کند، ارسطو مجبور به برگزیدن هجرت می‌شود زیرا که نیایشی را برای دوستی که از دست رفته بود سروده بود. لیکن نیایش تنها درخور خدایان بود و در راه آنان سروده می‌شد. جرم ارسطو بی‌حرمتی به مقدسات بود.
بعدها، پس از پیدایش مذاهب و دعوت مردم به پرستش خدای یگانه، بخشی از قوم یهود که دست از پرستش خدای یگانه برداشته بود و به پرستش گوساله‌ی طلایی La Veau d'or روی آورده بود، به دستور حضرت موسی قتل‌عام می‌شود.
ظهور اسلام و شروع سال‌های خشونت، مردم آن زمان به زور سرنیزه به اسلام می‌گروند. به طوری که در مدتی کمتر از یک قرن نیمی از جهان وقت، مسلمان می‌شود؛ البته نه از روی اعتقاد بلکه به زور سرنیزه و فرار از پرداخت مالیات و خراج.
اینچنین بود که Monothéisme یا پرستش خدای یگانه در جوامع شکل گرفت و عمل کرد. اما انسان هیچ‌گاه قلم را نشکست و نوشتن را ادامه داد.
در اروپا در قرن سیزدهم شایعه‌ی پیدایش رساله‌ای به نام سه شیاد Trois Imposteurs قوت گرفت. این نوشته که به زبان لاتین نوشته شده بود سه پیامبر مذاهب رسمی، حضرات موسی، مسیح و محمد را متهم به خرافات و حماقت کشاندن مردم می‌کند. نویسنده‌ی این رساله به درستی مشخص نیست و به افرادی نسبت داده شده است. در قرن هفدهم ملکه کریستین دوسوئد با صرف هزینه‌ی گزافی به جستجوی نسخه‌ای از این رساله همت گزید که در نتیجه‌ی آن دو رساله به لاتین و فرانسه پیدا شد. در قرن هفدهم این رساله کامل شد که عده‌ای آن را به Baruch Spinosa و همچنین پیترو آرتینوا نسبت دادند که از صحت آن اطلاع دقیقی نداریم.
اسپینوزا جوان 24 ساله‌ای که نه به خاطر این رساله، بلکه به جرم Athéisme الحاد یا خدانشناسی و شرکت در جلسات فلاسفه ملحد Athée از جامعه‌ی یهودیت خاخام‌های پرتغالی مقیم آمستردام طرد می‌شود. او متهم به نوشتارهای کفرآمیز می‌شود و تا به امروز جامعه‌ی خاخام‌های مسئول از او اعاده‌ی حیثیت به عمل نیاورده‌اند.
یک قرن بعد ولتر، فیلسوف فرانسوی در کتاب خود به نام کاندید Candide از هر سه مذهب انتقاد می‌کند و در کتابی به نام فناتیسم یا محمد به اسلام حمله می‌کند. ولتر در واقع هدف اصلی‌اش در این کتاب کلیسا و قدرت آن می‌باشد و از محمد به عنوان سپر در مقابل حملات پاپ استفاده می‌کند. همانطوری که آگاهیم ولتر‌ها به خاطر نوشته‌هایش و عقاید‌اش مجبور به ترک محل اقامت و زندگی مخفی را برای مدتی در پیش می‌گرفت.
درسال 1997 نمایشنامه محمد یک بار در سوئیس به روی صحنه رفت ولی به خواسته‌ی امام مسجد ژنو کفرآمیز تلقی شد و نمایش آن متوقف شد.
سفر صادق هدایت به فرانسه و آشنایی او با آثار فلاسفه‌ای چون اسپینوزا، ولتر و مونتسکیو و... شاهکارهایی در حد جهانی از خود برجای می‌گذارد: علویه خانم ، ولنگاری، کاروان اسلام و... قلم تیز و برنده‌ی هدایت همراه با طنزی قابل تقدیر، از خرافاتِ زاده‌ی اسلام انتقاد می‌کند.
در نمایشنامه‌ی افسانه‌ی آفرینش (خیمه شب بازی در سه پرده) با طنزی افسانه‌ی آفرینش جهان را به قلم می‌کشد: خالق‌اف، جبرائیل پاشا، میکائیل افندی، ملا عزرائیل، اسرافیل بیک، مسیو شیطان، بابا آدم و ننه حوا شخصیت‌های این نمایشنامه‌ی کوتاه است که در پاریس نوشته و به چاپ رسیده است که ظاهرا هیچ‌گاه به روی صحنه نرفته است.
گرچه صادق هدایت دست به خودکشی زد ولی امروز کمتر نام او را در ردیف نویسندگانی که شاهکار آفریده‌اند، می‌بینیم و به نوعی از صحنه‌ی ادبیات ایران سانسور می‌شود.
اگرچه در کشورهای دموکراتیک غربی، وجود دو مکتب برای آزادی بیان مورد توجه قرار دارد، در کشورهای اسلامی (در سر قدرت) مذهب تعیین کننده‌ می‌باشد و اگر نویسندگان، شاعران، فیلم‌سازان و زنان و مردان اهل تئاتر جان خود را در دست می‌گیرند، در غرب هم مذهب و یا مدافعین آن گاها به همان طریق عمل می‌کنند.
دو مکتب مذکور عبارتند از مکتب John Stuart Mil  هوادار آزادی بیان مطلق و خندیدن به هر چیز، برخلاف مکتب کانت Kant که معتقد است که منطق را باید با محتوی تطبیق داد و در واقع عقل را به خدمت می‌گیرد. کابو Cabu به عنوان کاریکاتوریست و یارانش هوادار مکتب John Stuart Mil جان استوارت میل بودند که جان خود را هم در این راه گذاشتند.
همانطوری که گفتیم در کشورهای اسلامی حکومت دین سالار Théocratique مذهب تعیین‌کننده‌ی تمام آزادی‌هاست و لائیسیته معنایی ندارد و واژه‌هایی که هر کدام از نظر محتوی بسیار به هم نزدیک و به نوعی عمل می‌کنند:
مرتد apostat
الحاد athéisme
ملحد athée
کفر poganisme
زندقه chérésie
هر یک از این واژه‌ها مانع آزادی بیان و اندیشه هستند و در جوامع تئوکرات عمل می‌کنند و جان آزادگان را می‌گیرند.
در این رابطه تراب حق‌شناس در مقاله‌ای در نشریه‌ی نقطه شماره 9 ، سال 1378 حق کلام را ادا کرده و توضیحات بسیار قابل توجهی و قابل استفاده‌ای ارائه داده است.
در ایران احمد کسروی که رو به آینده داشت و جهان را در پیشرفت می‌دید معتقد بود که باورهای شیعیان جامعه را از پیشرفت باز می‌دارد از طرف فدائیان اسلام مرتد تلقی می‌گیرد و همراه منشی‌اش محمد تقی حدادپور به قتل می‌رسد. این قتل توسط نواب صفوی از فدائیان اسلام صورت می‌گیرد. احمد کسروی اگرچه بعضی از صاحبان اندیشه ایرادهایی به او می‌گیرند ولی خدمتی را که به جامعه‌ی ایرانی کرد غیر قابل چشم‌پوشی است و در خور احترام و تحسین می‌باشد.
پس از کسروی بجاست که از علی دشتی یادی کنیم.
علی دشتی به عنوان روزنامه‌نگار در اسفند ماه 1300 روزنامه‌ی شفق سرخ را منتشر کرد. او هدف خود را تولید افکار و تهییج روح و بیداری جامعه اعلام کرد اما این هدف خوشایند دولت‌های وقت نبود و در نتیجه شفق سرخ بارها به علت چاپ مقالات تند‌اش دچار دچار توقف شد. در سال 1306 به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد اما در سال 1314 به زندان افتاد. در زندان اولین کتاب خود را به نام ایام محبس به چاپ رسانید که مورد استقبال جامعه‌ی کتابخوان قرار گرفت. از سال 1333 تا 1357 سناتور مجلس سنا بود. کتاب بیست و سه سال را زمانی که سناتور مجلس بود نوشت ولی محمد رضا شاه هرگز اجازه‌ی چاپ آن را نداد. به ناچار بعد از انقلاب 1357 آن را به چاپ رسانید و مدتی هم به زندان افتاد و بعد هم به علت بیماری و کهولت سن فوت کرد.
علی دشتی در مورد کتاب 23 سال اظهار نمود: اگر شاه ایران در آن زمان اجازه‌ی چاپ این کتاب را داده بود و مردم ایران آن را خوانده بودند شاید در انتخاب رژیمی اسلامی بیشتر تامل می‌کردند.
آزادی بیان و روشنگری و پیشرفت جوامع هدف اصلی آزادگان، هواداران و همه‌ی اهل قلمان است که گاهی بهای سنگینی برای آن پرداخت می‌شود.
قرن بیست و یکم شاهد زنده‌ی این ادعا است.

محبوبه امیری

7 مارس 2015، به بهانه‌ی 8 مارس، روز زن ، همراه با کمیته‌ی زنان ضد سنگسار

No comments:

Powered By Blogger